چند وقتی نبودیم .......
سلام عزیزم عشقم نفسم خیلی وقته برات ننوشتم خیلی وقته درگیرم برای شما برای مریضی کسالتهایی که برایت بوجود اومد و من خیلی ناراحت بودم با گریه هات دلم خیلی میگرفت و تو هم با گریه های مامان خیلی بی تاب میشدی حتی وقتی با تلفن صحبت میکردم و ناراحت بودم ناراحت میشدی مامان به قربونت بره امیدوارم همیشه برایم بمانی سرزنده و سرحال . بعد از اومدن از کربلا بعد از چند روز تب و اسهال یک هفته کامل دچار یبوست شدی (معذرت میخوام ) و خیلی زجر کشیدی مامانی شرمنده ام و الان درگیر یک موضوع هستم که شما رو ببرم مهدکودک یا نه هنوز نتونستم یک تصمیم کامل و جامع بگیرم دوست دارم عاقلانه تصمیم بگیرم دوست دارم برایت بهترین رو انتخاب کنم نمی دو...
نویسنده :
مامان فاطمه
11:31